بصیرت انتظار(1)

بصیرت انتظار (1)

تغییر سرنوشت و نعمت ها با تغییر اخلاق و رفتار

این دو آیه را در نظر بگیرید:

«ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلی‏ قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ» و جای دیگه هم می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم»

از دو چیز صحبت می‌کند یکی «ما بِقَومٍ» و یکی «ما بِأَنفُسِهِم» یا دو (با هم) رابطه دارند. «بِأَنفُسِهِم» اخلاق و سرشت مردم است و «ما بِقَومٍ» سرنوشت مردم و مقدرات آنهاست. سرنوشت مثل اینکه مردم عزیز با ذلیل شوند. مثال‌های متعددی وجود دارد. در احادیث داریم که: «ما عال من اقتصد» کم نیاورد آنکه میانه‌روی کرد. من اقتصد «ما بِأَنفُسِهِم» و اخلاق است. ما عال «ما بِقَومٍ» و سرنوشت و مقدرات است. و باز می‌فرمایند «من اسرف افتقر» اگر کسی بریز و بپاش کرد فقیر می‌شود، من اسراف اخلاق است، افتقر مقدرات است، اسراف کردن اخلاق است، فقیر شدن مقدرات است، ما عال مقدراتش است، یک جا می‌گوید هر که اسراف کرد فقیر شد. یک جا می‌گوید کسی که میانه‌روی کرد کم نیاورد و فقیر نشد.

غیبت امام سرنوشتی است که ثمره اخلاق و رفتار مردم است.

امام غائب بشود و یا ظاهر بشود این جزء سرنوشت و مقدرات است. اینکه مردم قدر امام را بدانند یا نداند اخلاق است، خدا نعمت امامت را به مردم داده، این نعمت را تغییر نمی‌دهد، مگر اینکه مردم اخلاقشان را تغییر بدهند. یازده امام خدا برای مردم گذاشت، در امام یازده مردم اخلاقشان تغییر کرد، خدا هم مقدراتشان را تغییر داد. نامه نوشتند بزرگان به امام یازدهم که مبالغی خدمت شما فرستادیم (بفرمایید) که کجا خرج شده است؟

حضرت(ع) در جواب نوشت: اگر این امامت یک امر متصلی است، پس چرا این سؤال را اجداد شما از اجداد من نکردند؟ یعنی چیز تازه‌ای شده؟ چطور شد که من را امام می‌دانید و این سؤال را می‌کنید؟ بعد از این مکاتبه حضرت(ع) اجازه دیدار شیعیان را با خودش نداد. پرده سیاهی در وسط اتاق نصب شد حضرت پشت پرده می‌نشستند. شیعیان می‌آمدند سؤال می‌کردند. حضرت(ع) جواب می‌داد. نه اجازه می‌داد که ببینندش و نه ببیند آن‌ها را. این اولین مرتبه غیبت است. مردم «ما بِأَنفُسِهِم» را عوض کردند، در نتیجه ما بقوم تغییر کرد.

«ما بِأَنفُسِهِم» که شاکر بودن تبدیل به کفران نعمت شد، در نتیجه ما بقوم که زیارت امامشان بود، به محرومیت از امام تغییر کرد، منتهی اجازه شنیدن صدا را دادند. یعنی پله پله تا امام دوازدهم آمد دیگه ایشان دیدنش و شنیدن صدایش از شیعیان گرفته شد. ما بقوم یک درجه شدیدتر شد. نه آقا را می‌دیدند و نه صدایش را می‌شنیدند، نایبش را می‌دیدند و نایب حدود 70 سال رابط بودند بین مردم با حضرت. نامه‌ها را حضرت جواب می‌داد به آخرین نایب نوشت «فَإِنَّکَ مَیِّتٌ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّةِ أَیَّامٍ» تا 6 روز دیگه شما از دنیا می‌روی، مرحله غیبت صغری به غیبت کبری منتقل شد، پس ناشکری بود که سرنوشت مردم را عوض کرد.

ابتدا محروم شدن از زیارت امام و بعد محروم شدن از شنیدن صدای امام. و بعد محروم از سفارت و نیابت خاصه. مهدویت یعنی همین که چون با ناشکری غیبت واقع شده است جز با شاکر شدن مردم عوض نمی‌شود.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها